معنی انا بیتن - جستجوی لغت در جدول جو
انا بیتن
اندازه گرفتن
ادامه...
اندازه گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انابین
(اَ)
نام جایی است از نواحی عکبرا. (از الاوراق، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله ص 206)
ادامه...
نام جایی است از نواحی عکبرا. (از الاوراق، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله ص 206)
لغت نامه دهخدا
بنا گیتن
شروع کردن، تصمیم در مورد آغاز کار یا عملی
ادامه...
شروع کردن، تصمیم در مورد آغاز کار یا عملی
فرهنگ گویش مازندرانی
بنگ بیتن
یکه خوردن، جست و خیز ناگهانی
ادامه...
یکه خوردن، جست و خیز ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
بنه بیتن
ساکن شدن، اسکان یافتن، کلمه ی بنه به عنوان پسوند مکان
ادامه...
ساکن شدن، اسکان یافتن، کلمه ی بنه به عنوان پسوند مکان
فرهنگ گویش مازندرانی
تنه بیتن
یارگیری کردن در بازی، دعوا و جنگ
ادامه...
یارگیری کردن در بازی، دعوا و جنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
جان بیتن
حان ستاندن، توان و قدرت به دست آوردن
ادامه...
حان ستاندن، توان و قدرت به دست آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ بیتن
خارج کردن مواد غذایی و املاحی که به مرور در گلوگاه و زیرحلق
ادامه...
خارج کردن مواد غذایی و املاحی که به مرور در گلوگاه و زیرحلق
فرهنگ گویش مازندرانی
او بیتن
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
ادامه...
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تن بیتن
به عهده گرفتن، پذیرفتن
ادامه...
به عهده گرفتن، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا بیتن
برای کسی جا در نظر گرفتن، جا شدن
ادامه...
برای کسی جا در نظر گرفتن، جا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دا بیتن
به حساب آوردن، پذیرفتن
ادامه...
به حساب آوردن، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کا بیتن
به بازی گرفتن
ادامه...
به بازی گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی